#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_1


«علی»

اووووفففف اعصابم خورده

اصلا از کجا معلوم اون بچه مال من باشه امکان نداره اخه من

با صدای سیما به خودم اومدم

سیما_چیزی شده علی جان چرا اینقدر عصبی هستی هانی

)سیما زن دوم منه بعد از اون زنیکه هر..ه(

اصلا حوصلشو نداشتم امروز اون زنیکه رو به اجبار بردم بیمارستان )ه اگه بمن بود که میزاشتم اونقدر درد بکشه تا بمیره(

دم بیمارستان پیادش کردم و خودم اومدم خونه

باید بفهمم این بچه مال کیه با این فکر سریع بلند شدم و به سمت اتاقش رفتم )یه اتاق کوچیک کنار اشپزخونه (

در اتاقشو باز کردم تا حالا اینجا نیومده بودم از اونی که فکر میکردم کوچیک تر بود هیچ پنجره ای نداشت

با دیدن اتاق یکم دلم سوخت ولی با فکر به اینکه حق ادم هر..ه اینه بد تر از اینا باید سرش بیاد

کمد چیزی داخل اتاق نبود یه گوشه یه ساک قدیمی بود رفتم سمت ساک همشو خالی کردم یه مشت لباس بود با شناسنامه و دفترچه ازدواج دیگه چیزی نبود خواستم

ساکو پرت کنم کنار که توجهم به یه زیپ مخفی ته چمدون جلب شد زیپ رو باز کردم یه دفتر بود که قفل داشت با یه پاکت پاکتو خالی کردم عکس بود یکیشو برداشتم

عکسی از من و خودش بود یادم اومد مال عروسیمون بود چقدر زیبا شده بود مثل فرشته ها

ه شیطان در لباس فرشته عکسارو نگاه کردم همشو اون زنیکه واقعا خشگل بود ولی چه سود که یه ادم خراب بود

romangram.com | @romangram_com