#عشق_و_تقدیر_پارت_30
من سریع گفتم:
-چرا چرا بچه پاشید بیاید بالا... .
یه تی شرت سفید تنگ با یه گرم کن مشکی پوشیدم... آخی با سپهر ست شدم.!! وقتی رفتیم پایین نمیدونم این پسرا داشتن چی میگفتن که با اومدن ما حرفشونو قطع کردن و بازی دوباره شروع شد... دوباره منتظر شدیم ببینیم سر بطری کیو نشونه میگیره...بعد از دو دور چرخیدن سر بطری جلوی کسی نبود جز...فرشید بدبخت!!! با آه وناله گفت:
-ای خدااا...چرا امروز من انقد میبازم آخه...
جملشو نتونست تموم کنه چون سوگل بطری ابشو روی سر فرشید خالی کرد و گفت:
-کم غر بزن...!!!
بازی اینجوری بود که فقط کسی که بطری رو میچرخوند طرف انتخاب شده رو خیس میکرد و چون سوگل بطری رو چرخونده بود اون باید فرشیدو خیس میکرد...!!! فرشید بلند شد بره که سوگل دستشو گرفت و گفت:
-کجا؟!!
همه کپ کرده بودن چون تا حالا سابقه نداشت سوگل اصلا حرف بزنه چه برسه به این که اینجوری دست فرشیدو بگیره ولی ظاهرا فرشید از این وضع راضی بود... فرشید جواب داد:
-دارم میرم ویلا بغلی پارتی با این سر و وضع...خب دارم میرم لباسامو عوض کنم دیگه...!!!
سوگل:اااااا؟ زرنگی؟؟؟!!!نه خیر باید تا آخر بازی بشینی سر جات این یکی از قانونای بازیه!!.
فرشید:ای بابا...
و در حالی که دوباره مینشست ادامه داد:
romangram.com | @romangram_com