#عشق_و_تقدیر_پارت_28

-ااااا...سوگل تو هم اینجایی؟!!تو حرف زدنم بلدی؟!

خداییش حق داشت این حرفو بزنه منم در تعجب بودم. البته ناگفته نماند که تو ماشین هستی که خواب بود سوگل بهم گفت:

-رها جون به نظر تو مشکل من چیه؟

منم گفته بودم:

-عزیز دلم تو تنها مشکلت اینه که خیلی خجالتی و کم حرفی ...

و یکم باهاش صحبت کردم و مثل همیشه جواب داده بود... چه میشه کرد دیگه روانشناسیم!! خلاصه داشتم میگفتم... سوگل یه چشم غره به سپهر رفت و گفت:

-بامزه... به جای نمک پروندن پاشو برو چمدونا رو از تو ماشین بیار.

همه همینطوری داشتن با بهت به سوگل نگاه میکردن غیر از من که با یه لبخند داشتم نتیجه ی کارمو میدیدم... آفرین سوگل به تو میگن دختر خوب...ای وای الان که همه اینجوری بهش نگاه میکنن ترجیح میده مثل قبل خجالتی باشه...برای اینکه جو رو عوض کنم که سوگل مؤذب نباشه سرفه ای کردم و گفتم:

-وااا سپهر پاشو برو دیگه.

به خودش اومد و رفت بیرون. بقیه هم به خودشون اومدن و مشغول صحبت شدن.سوگل بهم نگاه کرد و منم لبخند اطمینان بخشی برای تشویق بهش زدم.احساس میکردم فرشید خیلی از این موضوع خوشحاله.دور هم نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم و کم کم حوصلمون داشت سر میرفت که سوگل یه پیشنهاد داد:

-بچه ها ... هستید شاه,دزد,وزیر بازی کنیم؟!

سپهر در جواب خواهر عزیزش خیلی محترمانه گفت:

-بشین بابا...چرا طز الکی میدی؟شاه,دزد,وزیر خیلی زور بزنه 4 نفر میخواد ما 6 نفریم!!!


romangram.com | @romangram_com