رمان عشق شيطون من

#عشق_شيطون_من_پارت_7


-آخخخخخخ گل گفتی بدجور میلولن تو وجودت این کرم ها شیطونک😂

یهو استاد گفت خانوم تهرانی کجا گفتم اوا استاد الان گفتین بریم داخل دیگه دارم میرم داخل تابیش از این وقت کلاس گرفته نشه بده ازدرس عقب میافتیم کنکورو خراب میکنیمااااا

استاد خندش گرفته بود ولی نمیخواست بخنده یکم اخم کردوگفت نخیر شما امروز ازکلاس اخراجین مثل پهلوون پنبه تو عموپورنگ بادم خالی شدو شل شدم بادرموندگی گفتم چراآخه😢حم

استاد:نیم ساعت دیرتراز شروع کلاس تشریف آوردیننظم کلاس رو بهم ریختین واینکه استاد و دانش آموزان رو مسخره کردین آیا دلیل دیگه ای هم میخواین برای اخراج ازکلاس خانوم؟

ایییی خدااااا انگیزت از خلقت همچین استادایی چی بود خوبه والا نگفت ساپورت پوشیدی یامانتوت کوتاهه خداشفا بده الهی والا

فوری خودمو جمع و جور کردم رفتم سمت درکلاس گفتم نه استاد دیگه چیزی نموح زبونمو مثل این سگه رکس بود درآوردم که بابا قهقه زدو رفت سمت اتاقش اوووووییییییی گشنمههههههههههه بابا روده کوچیکه دیگه رسیده به کبد با دو به سمت آشپزخونه رفتم جوری به یخچال نگاه میکردم که انگار ناموس بنده تشریف دارن بعله اینجا ولی از قدیم گفتن اول شکم بعد ناموس ی پرش مثل اون پسر کچله بود توآواتار مثل اون پریدم رویخچال قودااااااااا دره یخچالوباز کردم اووووووم آخجووووونم کیک شکلاتیییییی😋 درش آوردم و دستموفروکردم تو کیک





بااشتها شروع کردم به خوردن به به چقدر خوشمزه است اوووووممممممم به به

-رووونااااااکککککک چیکارمیکنی دختر چرا کیکو این شکلی کردی😱

romangram.com | @romangram_com