#عشق_شيطون_من_پارت_67
خندیدمو پشتمو بهش کردمو رفتم تو خونه
جوری درو با لگد باز کردم که مامان از تو آشپزخونه پرید بیرون
مامانی:چی شده جنگ شده
_نه مادر زلزله تشریف آورده
مامانی:از بنایی اومدی روناک
خندیدموگفتم:نه خوردم زمین
مامانی:میگم خنگی دیگه به اون عمه هات رغتی
_کی پشت خواهرا من حرف زد
برگشتم سمت بابا که باخنده به ما نگاه میکرد
مامانی:من حرف زدم
romangram.com | @romangram_com