#عشق_کیلویی_چند_پارت_26
من : بگو باختی
فرسام :عمرا
من : نمی گی نه
فرسام : نه
من : متاسفم باختی
محکم پریدم رو شکمش با پاهام
فرسام : آخ
اومدم پایین گفتم : اخیه درد داش اشکال نداره بزرگ شی یادت میره
فرسام : اشغال
من : گذاشتم سر کوچه بعدشم به من ربطی نداره تقصیر خودت بود بای بای?👋
فرسام
آخ خدا مردم مردشورتو ببرن کشتیم عجب زوری داره لا مصب بلند شدم رفتم سمت افتاب تا شاید یه جایی رو پیدا کنم اما هیچی به هیچی
سرمو برگردونم تا راهو عوض کنم که هیلا رو غرق در خون دیدم خداا سرم گیج رفت یه لحظه وااای رفتم جلو سریع ب*غ*لش کردم دویدم اوفف بالاخره یه روستا پیدا کردم رفتم پیش پزشک اونجا هیلا رو برد تو درمانگاهش درمانش کرد بعد چند ساعت اومد بیرون گفت : مشکلش حل شد خدارو شکر زخمش عمیق نبود
من : چی؟؟؟؟ مگه چی شده بود
دکتر : چاقو خورده بود
واای جی میشنوم
romangram.com | @romangram_com