#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_54


-ایشون نامزد شمان؟

-بله.

شادان ناچاراً لبخندی تحویل یلدا داد و رو به او گفت:

-خوشبختم.

-همچنین.

و رو به نارسان گفت:

-خانم را معرفی نمی کنین؟

-اُه، بله. یکی از دوستان خواهرم. خانم ...

شادان جمله اش را کامل کرد:

-شادان سپهریان.

-چه جالب. اسم این ساختمون هم سپهره.

-باعث افتخاره.

لحن بسیار مودب شادان، نارسان و یلدا را مجبور می کرد تا آن ها هم ادب را رعایت کنند.


romangram.com | @romangram_com