#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_143
-آره.
-خب پاش هنوز جوش نخورده. گچ پاش را باز می کنن. عکس می گیرند برای اطمینان که پاش شکسته باشه.
-آهان از اون لحاظ.
-آره. تا دوشنبه.
وقتی شایان خبر ها را به شادان داد، شادان با خوشحالی بشکنی زد و گفت:
-وایسا ببینم چجوری عشقتو با زندان نرفتن طاق می زنی، نارسان خان!
***
-آقای نارسان کیانی به جایگاه متهّمین.
نارسان با طمانینه به سمت جایگاه رفت.
قاضی رو به منشی گفت:
-شرح پرونده را بخوان.
منشی شروع به خواندن شرح پرونده کرد:
-در روز پانزدهم شهریور سال یک هزار و سیصد و هشتاد و نه آقای نارسان کیانی در ساعت ...
نارسان و شادان در چشم های یکدیگر نگاه می کردند.
romangram.com | @romangram_com