#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_131

-چرا اینقدر نفهمی دختر. مردی که یک بار زنش را ول کنه، دفعه ی دوم هم می تونه زنش را ول کنه.

شادان با صدای بلند گفت:

-می گذارید توضیح بدم یا نه؟

وقتی سکوت شهاب را دید، ادامه داد:

-من از نارسان خوشم میاد.

نگاه زیر زیرکی به شهاب انداخت.

صورت شهاب بهت زده بود.

شاید باور نمی کرد، دخترش با این بی پروایی از علاقه اش به پسری غریبه بگوید.

شادان نفس عمیقی کشید و با اعتماد به نفس ادامه داد:

-مهم به دست آوردن نارسانه. هیچ چیز دیگه واسم مهم نیست.

-اصلا به من چه برو هر کاری می خوای بکن.

شادان گفت:

-مرسی پدر.

و با شیطنت گونه ی پدرش را بوسید.

romangram.com | @romangram_com