#عشق_در_قلمرو_من_پارت_181

-خودم تبدیلت می کنم.

جلو اومد و گفت

-آماده ای ؟

استرسی توی تمام وجودم احساس کردم.

اما من از این کارم مطمئن بودم.

دوباره چشم های مظلوم نواز جلوی نگاهم ظاهر شد و منو به انجام اینکار مجبور کرد.

سرم روتکون دادم و با لحنی محکم گفتم

-آماده ام.

روبه روم ایستاد و دستم رو توی دستش گرفت.

آروم زمزمه کرد

-ماها اگر هر قسمت از بدنت رو گاز بگیریم تو تبدیل به یکی از ماها میشی ، فقط کمی درد داره.

سرم رو تکون دادم پلک هام رو بستم.

romangram.com | @romangram_com