#عشق_در_قلمرو_من_پارت_173
-ک..کما ؟
با ناراحتی سرش رو تکون داد و گفت
-آره یه نوع کما که فقط با پیدا شدن جفت ابدیش بر می گرده .
تیر آخر رو با این حرفش زد.
با بغضی که سعی می کردم مخفیش کنم گفتم
-جفت ابدی ؟
-بیین گرگ درون ما عاشق گرگی میشه که اصلا جلوی اون نمیتونه خودش رو کنترل کنه ، یه جوری انگار افسارگسیخته است و فقط به دسته اون رام میشه ؛ تمام گرگینه ها جفت ابدیشون رو پیدا نمی کنن و تا آخر عمرشون تنها زندگی میکنن ولی برای بهوش اومدن رئیس باید جفتش پیدا بشه ، فهمیدی ؟
سرم رو تکون دادم و روبهش گفتم
-میتونم برم پیشش ؟
سرش رو تکون داد و رفت.
وارد اتاق شدم و به سمته تختی رفتم که همه ی وجودم روش خوابیده بود.
نوازم بی جون روی تخت افتاده بود.
romangram.com | @romangram_com