#عشق_در_قلمرو_من_پارت_170
سرش رو توی آغوشم گرفتم و بوسیدم.
دستی که از جای دندون های اون عوضیا پاره شده بود رو توی دست هام گرفتم و بوسیدمشون.
آروم تکونش دادم و گفتم
-نوازم ؟ نوازم چشمات رو باز کن.
وقتی عکس العملی نشون نداد بیشتر تکونش دادم و بلند تر گفتم
-نواز ؟ نواز بلند شو ، چرا چشمات رو باز نمی کنی ؟ چرا دیگه با اخم نگاهم نمیکنی ؟ چرا تیله ای هات رو ازم دریغ کردی ؟ نوازم ؟ تموم عمرم ؟ تو رو به خدا چشم هات رو باز کن ، تورو جون من چشم هات رو باز کن.
صدام لرزید و هق هقم کله خونه رو گرفت.
-نواز تورو خدا ، منو تنها نذار ، نواز ؟ نـــواز ؟
سرش رو به سینم فشار دادم و بلند داد زدم
-نواز ؟ نواز ؟ بلند شو ، تورو جون عزیزت بلند شو ، نـــــــواز ؟ نواز ؟
همه ی اعضای گله اطرافمون جمع شده بودن شوکه نگاه می کردن.
romangram.com | @romangram_com