#عشق_در_قلمرو_من_پارت_148
-الک می خوام زن و بچه های گله ام رو بفرستم تا یه مدت تو قلمرو تو باشن.
لحن صداش تغییر کرد و با نگرانی گفت
-نواز چی شده ؟
-یه گله استریگو قراره به ما حمله کنن.
از پشته تلفن داد زد
-یه گله ؟
-آره ، آره ، اما الان مهم اون چیزیه که گفتم.
-باشه نواز می تونن بیان.
-ممنون الک جبران می کنم.
-صبر کن ، صبر کن.
گوشی رو دوباره به گوشم چسبوندم و گفتم
romangram.com | @romangram_com