#عشق_چیز_دیگریست__پارت_10
- خوب چون دختر خوبی هستی و نمی خوای لج کنی باشه. اما من مطمئنم خوب میشه.
من پایین منتظرتونم زودتر حاضر بشین.
- (با غیض) من ماشین دارم خودم. احتیاجی به شما نیست می تونید تشریف ببرید.
- (اعصاب می زنه ها. حالا هی رعایت حالشو می کنم. اصلا جنبه مهربونی نداره دختره. باید داد بزنی سرش تا عین آدم سرشو بندازه پایین) (با یه لبخند زوری) : ا رها خانوم خرابش نکنین دیگه. چند بار بگم الان تو آتش بسیم. من به خاطر اینکه جنگمون منصفانه باشه رعایت سر درد شما رو کردم و تا خوب شدنش اعلان آتش بس کردم اونوقت شما باز دعوا را میندازین؟ چون سرتون درد می کنه من می برمتون که تو راه بتونین یه کم چشماتون رو ببندین و آرامش کامل داشته باشین تا سر دردتون خوب شه. والا می خواین وایسین دیدی خوب نشد و ... پس پایین منتظرم.
- (اه رها این چه گیریه. اه این آخرش منو دیوانه می کنه. اصلا این چرا اینطوری؟ پسرا از خداشونه یه دختر ببینن و نازش رو بکشن، لوسش کنن. قربون صدقه از زبونشون نمی افته اونوقت این شمشیرش رو آنچنان از رو بسته که... وای این آدم نیست که. سنگه بابا. اه بچه ام که بودم این همینجوری بود.اصلا همیشه گند اخلاق و خود رای بود.هیچ جوره ام جلوم کوتا بیا نیست. حالا چطوری شرش رو بکنم؟ مامان اینا هم که انگار نه انگار. فکر کنم اگه زیر مشت و لگدم بگیرتم احدی یه دادم سرش نزنه. اااا ... دیدی زهرا خانوم رو منه سی ساله رو به این پسره فروخت.)
من آماده ام. می تونیم بریم. مامان، بابا، زهرا خانوم، خدافظ.
- خداحافظ همگی. بریم رها خانوم.
*****
romangram.com | @romangram_com