#عشق_به_شرط_ترس_پارت_68


قرار بر این بود سهیل ارسیما و مهستی به عنوان ناظر سر زمین حضور داشته باشند و با نوه اقای شکیبا سرمایه گذار ملاقات کنند

مهستی سر در گرم بود از رفتار متضاد ارسیما و ارسیما در فکر انتقام از لاله

{مهستی}

از موقعی که رسیدیم در حال کار کردنیم منو سهیل قراره با هم نقشه بلوک اول رو بکشیم و بلوک دوم به صباحی و حاتمی برسه و ارسیما و اون و محسنی نظارت کنن

داشتم با لپ تاپم کار می کردم که صدای یه زن اومد

-خانم

بر گشتم یه دختر فوق العاده زیبا رو دیدم و ذهن دخترانه ام شروع کرد به تجزیه و تحلیل کردن چشمای سبز دماغ عملی سر بالا لب های ژل زده تابلو بود گونه هم گذاشته توی این خاک و خل کفش های پاشنه بلند مشکی با دامن مشکی و مانتو زرشکی عینک مارک دارش هم دستش بود

سریع به خودم اومدم و گفتم بفرمایید

با یه عشوه خاص توی صداش گفت

- با مهندس راد کار داشتم

تا خواستم مهندس رو بهش نشون بدم ارسیما گفت

-سلام خانم شکیبا

-وایی جناب مهندس سلام خوبید

و دستش رو به سمت ارسیما دراز کرد ارسیما هم با پرستیژ همیشگی اش دست داد و گفت


romangram.com | @romangram_com