#عشق_به_شرط_ترس_پارت_50

ارسیما

خسته ام تا می رسیم خونه خودمو رو تخت رها می کنم فکرم پیش گنچشک کوچولومه

احساس مالکیت می کنم احساس می کنم باید مراقب مهستی باشم جونش در خطره اون لاله عوضی چی از جون من می خود لعنت بهت لاله لعنت

می خوام عذاب بکشه برای همیشه می خوام روحش در عذاب باشه من انتقامم رو از لاله می گیریم

فقط مهستی

این درسته که به خاطر انتقام این دختر رو هم بد بخت کنم هرچند اون دختر هم هم جنس لاله است

در رو باز می کنم زن عمو برای پیشوازم میاد

- سلام پسرم خسته نباشی

- مرسی ممنون شما خوبید حال عمو خوبه

- خداروشکر پسرم حالش بهتره بیا میز رو چیدم شام بخوریم

- مرسی زن عمو خسته ام بیرون هم شام خوردم

-باشه پسرم برو استراحت کن عزیزم

در اتاق رو باز می کنم خمیازه ای می کشم خیلی خسته ام لباسام رو عوض می کنم و روی تختم دراز می کشم

گوشیم زن می خوره و اسم سهیل روشن خاموش می شه

جواب میدم

romangram.com | @romangram_com