#الهه_شرقی_پارت_31

به جاي رابين، الهام كه از نحوه ي برخورد رابين با كيميا هم شاكي بود، پاسخ داد:

- مي دوني رابين خان! دختر عموي من تازگيها خيلي بد اخلاق شده. البته نه با همه... تا جايي كه من مي دونم، امشب هم به اين مجلس، زوركي اومده. از وقتي پذيرش دانشگاه رو گرفته، خيلي كلاسش رفته بالا. ديگه هيچ كس رو تحويل نمي گيره.

كيميا با عصبانيت به الهام نگاه كرد، ولي او بي اعتنا ادامه داد:

- عمو جان مي گه كيميا مي خواد بره نتردام، راهبه بشه.

رابين با تعجب به كيميا نگاه كرد و گفت:

- مگه شما هم راهبه مي شيد؟

قبل از آنكه كيميا پاسخي بدهد، الهام گفت:


romangram.com | @romangram_com