#الهه_شرقی_پارت_25
- نه چندان.
كيميا شانه هايش را بالا انداخت و گفت:
- ما كه بالاخره نفهميديم شماها كجايي هستيد. عمو ميگه ايراني، خودت فرانسه حرف مي زني، خاله ات كه جديدترين نوع زبان فارسي رو حرف مي زنه. ما كه راستي راستي گيج شديم.
رابين لبخني زد و گفت:
- چيه، مرموزيم؟ مي ترسي؟ يا شايد هم فارسي حرف زدن ما ناراحتتون مي كنه؟
- فارسي شما كه نه، ولي خالتون روح همه ادبا و شعراي ايراني رو از حافظ و سعدي گرفته تا پروين و بهار رو آشفته مي كنه.
رابين خنده ي بلندي سر داد و گفت:
romangram.com | @romangram_com