#الهه_شرقی_پارت_12

- عجب شيطوني هستي. خيلي خوب بگيريم.

فتانه چشمكي زد و رو به رابين پرسيد:

- آقا رابين! شما تا حالا ايران اومده بوديد؟

رابين كاملاً به طرف آنها برگشت، اما به جاي آنكه به فتانه نگاه كند به كيميا نگاه كرد. طوري كه كيميا تصور كرد صداي فتانه را با او اشتباه گرفته، اما برعكس تصورش وقتي رابين لب باز كرد نگاهش را به فتانه دوخت، گفت:

- بله. يك بار با دوستام اومدم.

فتانه سري تكان داد و اين بار پرسيد:

- هيچ شده دلتون واسه اينجا تنگ بشه؟


romangram.com | @romangram_com