#احساس_من_پارت_52


- حالا یه غذا می خوای بدی بخوریما !

- پاشو تنبلی نکن

رفتم تو آشپزخونه پیشش کارهایی رو که می گفت انجام می دادم. یه بار که در کابینتو باز کردم چشمم به کیک شکلاتی کارخونه بابا افتاد .

از کابینت بیرونش آوردم و جلوی رسول گرفتمش

-این کیک مال کارخونه باباست.

کیکو از دستم گرفت و گذاشت سرجاش .

-آره می دونم، حداقل اگه این همه مدت ندیدیمتون محصولات کارخونتون رو جای شما دیدیم.

صدای زنگ آیفون بلند شد

- دایی منتظر کسی بودی؟

- نه کسی قرار نبود بیاد .

- ببینم نکنه کلک دوست دخترته .

- پناه بر خدا این چه حرفیه می زنی دختر .

- خیلی خوب حالا چرا داد می زنی ! چه بهت بر می خوره !

با عصبانیت سری تکون داد :

- من برم ببینم کیه !

- می خوای تو بالا سر غذا ها وایسا من برم ببینم کیه؟

- لازم نکرده تا وقتی یه مرد تو خونه است...


romangram.com | @romangram_com