#احساس_من_پارت_33

با احتیاط از کنار خرده شیشه ها گذشتم و جعبه رو از روی اپن برداشتم و گذاشتم روی میز جلوش

-کمکم نمی کنی

- بلد نیستم

-چطور تنفس مصنوعی بلدی ولی پانسمان کردن بلد نیستی ؟!

-به تو ربطی نداره !

خودش در جعبه رو باز کرد یکی از پاهاشو رو دیگری گذاشت مشغول درآوردن خرده شیشه ها شد .

- فکر می کنی اگه با من لج کنی داد بزنی موهامو بکشی بزنی تو گوشم همه چی حل میشه ؟!

- نه ولی دلم خنک میشه

-بهت نمی خورد انقدر بی انصاف باشی .

- می دونی بیشتر از هرچیزی چی اعصابمو خورد می کنه ؟

سرشو بلند کرد و منتظر جوابم شد .

- خونسردی بیش از حد جنابعالی

-می گی چیکار کنم ؟

- یه کاری که این وضعیت تموم شه .

-نکنه جدی جدی می خوای زن و شوهر بشیم و زندگی کنیم؟

-نه مگه دیوونه شدم .زندگی مشترک ،اونم با اخلاق گند تو غیر ممکنه .

- بار آخرت باشه توهین می کنی ها .

-چطور تو هرچی از دهنت در میاد میگی ؟!

romangram.com | @romangram_com