#احساس_من_پارت_2


-حالا من اون موقع جو زده شده بودم یه غلطی کردم .

خندید

- اصولا یا آدم غلطی نمی کنه یا اگه کرد پاش وایمیسه

-ببین ارسان ...

حرفمو قطع کرد :

- ارسان نه و اقای شریف، لطفا تو حرف زدنتون دقت کنید .

با حرص گفتم:

- ببین آقای شریف ما هنوز نمی تونیم درباره شکست یا پیروزی محصول اظهار نظر کنیم .

از روی صندلیش بلند شد .

- واقعا دیوونه ای یا خودتو زدی به دیوونگی خانم مهندس... این محصول تو بازار شکست خورده و به خاطر ندونم کاری احمقانه جنابعالی محصولات دیگه ما داره پاسوز کیک پرتقالی مزخرف جنابعالی میشه .

با لحن طلبکارانه ای گفتم:

-تو باید اون موقع جلوی منو می گرفتی ؟

- یادت رفته چقدر غره بودی ، هرچی بهت می گفتم ، هرچی برات دلیل می آوردم قبول نمی کردی . یه گوشت در بود ، یه گوش دیگه ات دروازه . اون مردک کشوری هم که دائم پشتت در می اومد . من چیکار می تونستم بکنم !

-خب ...خب حالا حالا گذشته ها گذشته . اصلا اصلا من بچگی گردم تو بیا آقایی کن . بیا بی خیال شرط شو

- یادت که نرفته قراردادمون به درخواست خودت محضری شده و الان هم نمیشه کاری کرد . بسیار خوب فکر کنم دیگه بحث کردن بس باشه.

نگاهی به ساعت مچیش انداخت :

- بسیار خوب از الان تا 24 ساعت دیگه دفترو خالی کنید . امیدوارم فرداشب همچین ساعتی که اومدم تو این اتاق دوباره باهاتون رو برو نشم چون اونوقت مجبورم قانوناً اقدام کنم .


romangram.com | @romangram_com