#احساس_اشتباهی_پارت_75

_نه برم حتما عمه زنگ می زنه
لبخند زدم
_باشه برو
گونه ام روبوسید و رفت
همین که در آپارتمان بسته شد ولو شدم روی مبل و بغضم شکست
هق زدم
اشک ریختم
بعد از کلی گریه خسته به یه گوشه خیره شدم
میدونستم دوست داشتنم از اول اشتباه بود
باید این عشق یه طرفه رو فراموش کنم
جز درد چیزی برام نداره
آخر هفته بود که عمه اینا برای خواستگاری هلنا اومدن
دلم میخواست نرم اما بخاطر هلنا باید میرفتم 0 5
هلنا برام مثل خواهر بود و عزیز
تونیک کوتاه زیر باسن پوشیدم
با شلوار برمودا
آرایش انجام دادم تا چهره ی رنگ پریده ام کمتر خودشو نشون بده
موهای بلندم رو با کلیپسی بستم
_مامان من زودتر میرم خونه عمو اینا
_باشه برو
از آپارتمان بیرون اومدم و در عمو اینا رو زدم
هیراد درو باز کد
_به ساینا خانوم چطوری؟!
_خوبم تو چطوری؟!
اون دختر گوگولیت کو؟!

romangram.com | @romangram_com