#احساس_اشتباهی_پارت_15

_پاشو جمع كن بابا چه خودشو تحويل ميگيره
هلنا:ميدونم بهم حسودي ميكني
_ميزنم كتلت شيا هل
_در ِ د هل ، صد بار گفتم به من نگو هل
_باشه دارچين
_ساینی
_إه خب بابا بشين كارت دارم
با هلنا رو تختش نشستم
_خب بگو؟ 2
_خنگ يادت رفت خونه ي عزيز قرار شد چيكار كنيم؟
_اي واي خاك عالم ، كاراي خاك بر سري؟ من كي باتوهمچين قراري گذاشتم
؟
_نمكدون منظورم سركار گذاشتن پسر عمه هاي گرام بود ، بعدشم مالي
نيستي كه من چشم دنبالت باشه
_گمشو
_خوب حالا چيكار كنيم؟
_هيچي ديگه تو با شماره ي من نرم افزار نصب كن من با شماره ي تو
بهشون پيام ميدم
_باشه از كي شروع كنيم؟
_از امشب چطوره؟
_باشه ولي هلنا هيچ كس نبايد از اين
موضوع با خبر باشه ، فهميدي؟
هلنا سري تكون داد
_باشه قول
بعد انگشت كوچيكامونو بهم قفل كرديم

romangram.com | @romangram_com