#احساس_اشتباهی_پارت_129
_ منم میخوام ..!
رهام دستشو انداخت پشت هلنا و کشید طرف خودش .
دقیقا از همون جایی که گاز زده بود جلوی دهن هلنا گرفت .
__ بیا عشقم گاز بزن .
سرم و چرخوندم و نگاهم به نگاه خیره ی پرهام افتاد .
سری تکون داد و از جاش بلند شد .
یهو دستم وکشید .
+ بیا بریم حیاط عزیزو نشونم بده .
- خل شدیااا مگه حیاط عزیز یه هکتاره ؟؟ یه حیاط صد متریم نیست ،
خودت برو .
دستشو دور شونه هام حلقه کرد ،
+ حرف نزن ، بیا .
و از دنبال خودش کشیدم .
لحظه ای نگاهم به بوسه ای که رهام کنج لبای هلنا گذاشت افتاد .
حالم یه جوری شد .
همین که از سالن بیرون اومدیم ، ازم فاصله گرفت . 8 0
دست تو جیبش کردو خیرم شد ،
- چیه چرا اونجوری نگاه میکنی ؟؟؟؟
+ وقتی دوسش داری ، چرا شانست و امتحان نمیکنی ؟؟؟ و نمیری بهش
بگی ؟؟؟
پوزخندی بهش زدم .
- شانسی نمونده تو ام دایه عزیز تر از مادر نشو .
+ هه باشه تو نمیگی من میگم .
چرخید بره تو که بازوشو کشیدم .
- خواهش میکنم پرهام این کارو نکن ،
romangram.com | @romangram_com