#احساس_اشتباهی_پارت_116

+ اگه نکنم ؟؟
تو بغلش تکونی خوردم که محکم تر گرفتتم .
- تا من نخوام نمیتونی بری .
+ بچه پررو .
- چرا خیسم کردی ؟؟؟
سرمو چرخوندم که نگاهمون باهم تلاقی کرد .
هردو خیره ی هم شدیم .
سرش اومد جلو نگاهش سر خورد روی لبام نشست .
قلبم تند شروع به تپیدن کرد . انقدر شوکه شده بودم ک بی هیچ عکس
العملی تو بغلش
موندم .
سر اونم هر لحظه خم میشد .
حالا به اندازه یه بند انگشت بیشتر فاصله نداشتیم .
یهو خندید
گفت - گوشه ی لبتم کفیه .
به خودم اومدم و با پام کوبیدم رو پاش .
- آخ وحشی چیکار میکنی ؟؟؟ 6 2
+ خوشت میاد هعی به دیگران بچسبی .
- دلتم بخواد پسر به این خوشتیپی بهت بچسبه .
+ برو بابا .
رفتم سمت سماور و زیرشو روشن کردم ،
نگاهم به حیاط افتاد که خزان برگ های درخت هارو رنگی کرده بود .
محو حیاط بودم که یهو صدای رعد و برق بلند شد ،
جیغی کشیدم .
از بچگی از رعدو برق میترسیدم .

romangram.com | @romangram_com