#دوست_دخترم_میشی_پارت_4

.

.

.

.

در حال چت کردن با بهار بودم که صدای زنگ در و بعد از اون صدای مامانمو شنیدم که گفت:

-محیا!! کجایی؟؟ زود باش بیا پایین مهمونا اومدن...

منم زود، تند ، سریع تایپ کردم:

-بهار مهمونامون اومدن من دیگه باید برم ببخشید...

-اهان باشه... خانوم محیا ایرانی مرسی که وقت گران بهایتان را برای ما صرف کردید..

-اشکالی ندارد بعدا جبرا ن می کنید..

-هه هه مسخره ادای منو درمیاری بزار بریم دانشگاه حسابتو میرسم.

-بابا تو اول حساب خودتو برس این همه مسخره بازی درنیاری بعدش حساب بقیرو میرسی، خودشم یزی که عوض داره گله نداره..


romangram.com | @romangram_com