#دوست_دخترم_میشی_پارت_35
چطور باید این دختر تو عرض یه ساعت اینهمه نظرشو به خودش جلب کرد؟؟؟؟
محیا، بهار و فرزانه با هم کمی رقصیدنو بعدش محیا از اونا دور شد و جای دیگه ای نشست... لبخندی رو لبش نشست و به طرف محیا رفت...
بعد اینکه به کنار محیا رسید پیشش نشست وگفت:
-سلام.. می تونم اینجا بشینم؟؟؟؟؟؟
@محیا@
اهه خره بشین دیگه چرا از من می پرسی.... مردم خلنا به خدا.. چه لفظ قلمم حرف میزنه... من که جنس شمارو می شناسم...
اب دهنمو قورت دادم و به ارومی گفتم:
-بله.. خواهش می کنم.. بفرمایید..
اوه اوه خدایا کمک ... اخه این چرا اینجا اومد .. خدایا به همه عقل بده...
-خوبید؟؟؟
romangram.com | @romangram_com