#دوست_دخترم_میشی_پارت_12

-محیا؟؟

-بله؟؟

-به نظرت استادمون چه شکلی میشه؟؟؟

-عجب سوالایی می پرسیا !!!! خب من چه بدونم؟؟؟

-من فک کنم از اون سیبیل کلفتا باشه ... با شکم چاق ، قد کوتاه !!! هه هه ما هم مسخرش می کنیم...

- از دست تو... به فکر همه چی هستی غیر درس و دانشگاه... من الان فقط به این فکر می کنم که امروز دانشگاه چجور می خواد بگذره...

-بابا بی خیال. خیلی استرس داری ها!! جلسه ی اول چی می خواد بشه که... کل ساعت به معرفی و بقیه ی چیزا می گذره..

-ار خب راست میگی... به هر حال... الانه که کلاسا شروع بشه بدو بریم کلاس..

-باشه...

با بهار به داخل کلاس رفتیم و تو ردیف سوم رو دو صندلی خالی نشستیم... هنوز بیشتر جاها خالی بود و بیشتر دانشچوها به کلاس نیومده بودن...

بعد اینکه جاها پر شد پنج دیقه بعد استادمون اومد، بر عکس فکر منحرف بهار خانوم نه شکم گنده بود و نه قد کوتاه... ی اقای تقریبا 45 ساله با ته ریشو قد بلند... از قیافش معلوم بود که متاهله...

بعد اینکه جناب استاد سلام و احوال پرسی کرد، نشست سر جاش و شروع کرد:


romangram.com | @romangram_com