#دنیای_راز_مینا_پارت_69
سوالی که تو ذهنم بود رو پرسیدم:
-این سرزمین رو باید از چی نجات بدم؟
نفس عمیقی کشید و گفت:
-نگاه به اتفاقای عجیب دور و برت نکن، به چیزایی که فقط تو افسانهها شنیدی! اینجا با چیزی که فکر میکنی فرق میکنه، اینجا قهرمان کسی نیست که شهر رو از دست غول و هیولاها نجات بده یا به تنهایی از عجیبترین زندانها فرار کنه و یک تنه یه ارتش و حریف باشه، اینجا قهرمان کسیه که جرئت میکنه و بین مردم عاشق میشه!
خیلی فکرم درگیر شد، گفتم:
-یعنی شما عاشق بچههاتون نیستین؟ اینجا کسی عاشق کسی نیست؟
-نه
-حتی دوست داشتن ساده؟
-حتی دوست داشتن ساده.
-چرا؟ مگه میشه؟
- چهل و هشت سال قبل میشد؛ اما الان نه! سرزمین رازمینا به سرزمین عشق و محبت معروف بود؛ حتی سیارههای دیگهای هم اسم سرزمین ما رو شنیده بودن...
پریدم وسط حرفش و گفتم:
-حتی زمین؟
romangram.com | @romangram_com