#دنیای_راز_مینا_پارت_67


-فقط اون می‌تونه نفرینت رو برداره، حالا هم از این‌جا برو!

-من به چی نفرین شدم؟

سکوت کرد که گفتم:

-تو رو خدا می‌خوام بدونم.

همین‌جور که از پله‌ها پایین می‌اومد گفت:

-عاشق هرکسی بشی می‌میره، هرکی عاشق تو بشه می‌میره!

من که عاشق کسی نمیشم؛ اما کشته و مرده زیاد دارم. تو دلم خندیدم.

دختر کوچولو: اما هیچ‌کس تا حالا عاشق نشده.

با تعجب به دختر نگاه کردم، چی میگه؟ یعنی هیچکی این‌جا عاشق هیچکی نمیشه؟

مرد لبخندی زد و گفت:

-امید داشته باش فرزندم که فردی با چشمانی جادویی، چشمانی به رنگی که تا اکنون دیده نشده، چشمانی بنفش عاشق کسی خواهد شد و طلسم سرزمین شکسته میشه!

دختر و من با تعجب به هم نگاه کردیم.

-بابا چشماش بنفشه.


romangram.com | @romangram_com