#دنیای_راز_مینا_پارت_53


مرد کوتوله گفت:

-پس تو همون خیاطی!

تو دلم گفتم کدوم خیاط؟ زیر لب ادامه داد:

-اونا که گفتن مرد می‌فرستن، اخلاق سرورمون رو نمی‌دونن!

مثل خنگا نگاهشون می‌کردم، اون چشم قشنگه هم خیلی مشکوکانه نگاهم می‌کرد

-سرورم شما برید، دیر میشه! من خیاط رو به اتاقش می‌برم و میام.

ای خدایا شکرت! عجب چرتی گفتم و شانس آوردم. چشم قشنگ با غرور از کنارمون رد شد. مرد کوتوله گفت:

-این‌جا عمارت شاهزاده‌ست؛ جز افراد مخصوص هیچ‌کس حق ورود به این‌جا رو نداره.

نگاهی به من کرد و گفت:

-الانم بخاطر مراسم ازدواج شاهزاده تو این‌جایی!

-باید چیکار کنم؟

-باید لباسی در وقار شاهزاده بدوزی.

-چی؟ من تا حالا سوزنم نخ نکردم.


romangram.com | @romangram_com