#دنیای_راز_مینا_پارت_50

-بخور!

یادم به سفید برفی افتاد و گفتم:

-سمی که نیست؟

-به جای این‌که یادت بیفته به کارتونایی که نگاه می‌کنی بخور تا بیهوش نشدی!

یه ایش گفتم و یه گاز بزرگ زدم.

-اخه تا این‌جا هرکی فهمیده من آدمم خواسته من رو بکشه یا باهام بد شده.

-آها!

-راستی چرا این‌جا موبایل و تکنولوژی نیست؟ یه موبایلم که داشتم نمی‌دونم کجا افتاد و گم شد!

-بنا به دلایلی!

-خب چه دلایلی؟!

-بیا بریم. تو نمی‌تونی این‌جا بمونی، تو راه بهت میگم.

راه افتادیم. حرفی نزد، روم رو کردم سمتش و گفتم:

-خب بگو!

هلم داد و از یه جای بلند پرت شدم. انگار ارتفاع خیلی زیاد بود. جیغ زدم که صداش اومد گفت:

romangram.com | @romangram_com