#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_67
ژیلا+برو طبقه بالا تویکی از اتاقا لباساتوعوض کن.ببخش نمیتونم باهات بیام باهات.
-نه خواهش میکنم راحت باشین ژیلاجون.با اجازه
بعدم راه افتادم به طرف بالا.اگه اشتباه نکرده باشم یه ۱۰ ،۱۵ تایی اتاق اونجابود.خوب حالا توکدوم اتاق برم؟؟؟؟؟؟؟؟تا وسطای راهرو رفتم و تصمیم گرفتم چشماموببندم و دستم رو هرکدوم از اتاقا که اومد برم تو.چشمامو بستم یکی دو دور چرخیدم.یه نفس عمیق کشیدمو دستم وگذاشتم رودستگیره درو بازش کردم.یه اتاق با دکورسفیدو سورمه ای.خوب کنار دیوار تماما کمد دیواری بود.کف سرامیکـ بعد میرسیم به یه میزتحریر خییلی شیکـ به رنگ سورمه ای.بعد یه میزتوالت سفید با دوتا کشوی سورمه ای که رووش پـــــر ادکلون بود.Wooow!خوب اینورتر یه پرده سغید بایال سورمه ای وکتیبه سورمه ای.خوب اینورتر یه تخت دونفره خییلی بزرگ.بالای تخت سورمه ای بودو مخمل.روتختی سورمه ای وبالشت های سورمه ای سفید که خییلی خوشگل روتخت چیده شده بود.یکــــم اینورتـــــر..............................
یکـــم اینورتــــر یه نفر ایستاده بود.چـــــــے؟!!!😳😳چشمامو بستمو دوباره باز کردم.نه درست میدیدم.یه پسر بایه حوله به کمرش وبالای تنه لخت پشت به من وایستاده بود.یه حوله دیگه هم دستش بودو داشت موهاشو خشک میکرد.اب دهنموقورت دادم.دروموقعی که اومدم داخل بسته بودم خواستم بازکنم دررَم که صداش اومد:
+اویسا بروبیرون یه دفعه گفتم.الان میام دیگه
صداش خیییلی اشناست ها.خواستم سریع برم بیرون که برگشت.اوووووفـــــــ!بدن شیش تیکه!بازووهاشووو ژوووووووووووووون😍تاحالا هیچ پسری روبغیراز ارسام لخت ندیده بودم(منظورم همون بالا تنشه)نگامو از بدن روفرمش گرفتمو به صورتش نگاه کردم.هــــــــا؟؟؟این بوزینه اینجا چی میگه؟؟؟؟؟
هردوهم زمان باهم:تــــــــو!!!!
-تواینجا چیکار میکنی؟
+ببخشید مثل اینکه من باید ازشما بپرسم اینجا چیکار میکنی؟
-واسه چی اونوقت؟؟
+چون اینجا خونه منه اینجاهم اتاق منه.حالا میگی واسه چی اینجایی یا نه؟؟
-اوومممم....چیزه....راستش....میدونی....من....
وای خــــدا چشمم به بدنش میخورد نمیتونستم حرف بزنم.زبونم بنداومده بود.چشاموبستم یه نفس عمیــــق کشیدم و چشمامواروم باز کردم.یه لحظه از ترس خواستم جیغ بزنم که بادستاش جلودهنمو گرفت.لباسشو پوشیده اومده بود درست جلو من توی نیم قدمیم وایستاد.
romangram.com | @romangram_com