#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_32
خواستم جواب بدم که یه صدای مزاحم نذاشت:او..اوو خانوم کوچولوهاا دعوا بده اووفـ میشین
-هرهرهرهر خندیدم.توسرت توکارخودت باشه جوجه تیغی
اینو گفتم چون هردوپسری که توی بنز مشکیه طرف سانی بودن موهاشونو عین هو جوجه تیغی داده بودن بالا....
پسره+او نه خانوم خوشگله خشن نشو.واسه پوستت خوب نی.یه امروزو مهمون ماباش
یه فکری به سرم زدواسه همین گفتم:
-اوممممم باشه.شمارتو بده شب میزنگم باهات قرار میزارم
چراغ قرمز اخراش بود منم هم حواسم به جلو بود هم به پسره
پسره+حتما عزیزم.منتظرتماا.اخرشبم ازخجالتت درمیام
سانی باتعجب داشت به منواون پسره نگاه میکردمنم واسش یه چشمک زدمو اونم فهمید جوابمو با یه چشمک داد.
5......4.......
پسره کارتشودراورد وخم شد تابده به سانی.فاصله ماشین یکم زیاد بود واسه همین سانی هم خم شدتا شک نکنن
3.......2.......1.....
ویـــــــــــــژ گازشو گرفتم و رفتم اونم همینجوری ازماشین اویزون موند
سانی+اخی طفلکی دستش دراز موند خخخخ
romangram.com | @romangram_com