#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_30

-خوووب من هردوشومیخوام.میشه الان بریم خرید شبم میریم با بچه ها شهربازی!
+اوکی میریم(...)
-باشه پاشو
موهام خشک شده بود.ارایشم بمونه واسه بعدصبحونه.باهم رفتیم پایین. آرسام داشت صبحونه میخورد.ارسامم تقررررریباا شبیه من بود.صورتی نه گردونه کشیده پوستی سفید! ابروهای خشگل کشیده چشمای طوسی.بینی خوش خوش فرم و لبای متناسب با صورت خشگلش.موهاشو یه طرفشو ازته زده بود بقیشم ریخته بود یه طرف صورتش.من و ارسام ته چهرمون شبیه بابابودو اجزای صورتمون شبیه مامان.رفتم پشت سرشو گونشوبوسیدم که باعث شدتعجب کنه
+الناز خوبی؟؟
-اره واسه چی؟؟
+اخه ازون موقع که اومدی پایین زل زدی بهم بعدشم که...(به گونش اشاره کرد)...چیزی شده؟؟
-نه چیزی نشده
+مطمئنی؟
-اره بده محوداداش خوشملم بشم؟
+نه چه بدی داره؟؟!!
-پس صبحونتوبخور حرفم نزن
+باشه بابا
بعدم مث بچه های کوچولوناناز ادامه صبحونشوخورد.اووخــــــے

romangram.com | @romangram_com