#دختری_که_من_باشم_پارت_163




بچه ها داشتن میخوندن که صدای اقاجون همه رو ساکت کرد:ببین چه بساطی راه انداختن!

در حالی که عصاشو تو هوا تکون میداد گفت:مگه اینجا مطرب خونس؟!

فرنود از جاش بلند شد و بشکن زنان رفت سمت اقاجون و گفت:امشب شبه....عروسیه...همگی بگین مبارکه مبارکه!!

اقاجون با عصا کوبید تو پهلوی فرنود که این طرف و اون طرف میرفت.

فرنود بی اعتنا دستای اقاجونو گرفت و اوردش وسط سالن و در حالی که دست میزد گفت:دوماد باید بر*ق*صه!

همه شروع کردن به جو دادن اقاجونم کم نیاورد شروع کرد به ر*ق*صیدن!

تکیه دادم به مبل و پامو انداختم روی پام . همون موقع نادیا اومد نشست کنارم و تکیه داد به بازوم .

یه کم خودمو کشیدم عقب.

پشت چشمی واسم نازک کرد و گفت:مامانت میدونه؟

ابروهامو دادم بالا .

پوزخندی زد و گفت:قضیه اون جوجه هه که تو خونت جا بهش دادی!

چینی به ابروهام دادم و گفتم:من نگم یه کلاغ هست که این خبرا رو واسشون ببره!

سرشو تکون داد و گفت:من خبر چین نیستم!

پوزخندی زدم و گفتم:اوه بله!کاملا معلومه!

یه نگاه تحقیر امیز نثار اون تیپ جلفش کردم و گفتم:میدونی خوشم میاد از رو نمیری!

خودشو لوس کرد و گفت:عزیزم من هر کاری میکنم به خاطر توئه!

زل زدم تو چشمامو با خونسردی گفتم:ببین من یکی دارم که هم واسش عزیز باشم هم این که واسم هر کاری بکنه! بهتره بری تورتو واسه یکی دیگه پهن کنی دختر!

بعد از جام بلند شدم و الکی رفتم سمت دستشویی!

تو راهرو ایستادم خواستم گوشیمو از تو جیبم در بیارم که دیدم نیست! یادم افتاد رو میز جا گذاشتمش!

برگشتم تا سالن دیدم نادیا گوشیمو گرفته دستش!

سریع رفتم جلو و گوشی رو از دستش کشیدم.

با خنده گفت:خودشه؟

یه نگاه بهش کردم و گفتم:مثه این که باید رو گوشیم قفل بذارم!

دست به سینه تکیه داد به مبل و گفت:همچین تحفه ای هم نیست!

گوشی رو گذاشتم تو جیبم طوری که فقط خودش و خودم بشنوم گفتم:حداقل نه گوجه پای لپاش کاشته نه بینیشو عین دلقکا کرده نه لباشو عین بادکنک باد کرده !

ابرومو دادم بالا و گفتم:هوم؟

با غیض از جاش بلند شد و گفت:چشم نداری خوشگلیای منو ببینی!

یه نگاه به هیکلش کردم و گفتم:اتفاقا چشمام خیلی خوب میبینه! تمام پرتزایی که رو بدنت انجام دادی رو کاملا میشه تشخیص داد!

دندوناشو رو هم فشرد و گفت:لیاقتت همونه!


romangram.com | @romangram_com