#دختری_که_من_باشم_پارت_157


_:این چادر نمازو از کجا اوردی؟

چادرمو جمع کردم و گفتم:خریدم!

سرشو تکون داد و گفت:بهت میاد!

شونه هامو بالا انداختم و گفتم:ممنون!

لباشو جمع کرد و گفت:یه چیزی بگم قبول میکنی؟

نشستم رو تخت و گفتم:چی؟

_:هر وقت میخوای نماز بخونی منو صدا کن!

از این حرفش خندم گرفت . گفتم:نکنه اومدی بالا نماز خوندن منو تماشا کنی؟

دست به سینه ایستاد و. گفت:الان که نه فقط حوصلم سر رفته بود ولی از این به بعد صدام کن!

چشمامو ریز کردم و گفتم:ارامش بخشه؟

_:چی؟

در حالی که سرمو به دو طرف تکون میدادم گفتم:تماشا کردن نماز خوندن من!

اغرار کردن واسش سخت بود بالاخره بعد از چند لحظه کلجار رفتن با خودش سرشو به علامت مثبت تکون داد و گفت:حالا صدا میکنی؟

ابروهامو بالا دادم و گفتم:نوچ!

اخم کرد و گفت:وا!

شونه هامو انداختم بالا و گفتم:والا!مگه فیلم سینماییه بیای تماشا کنی؟

بینیشو جمع کرد و گفت:بخیل!

با شیطنت گفتم:به یه شرط!

یه تای ابروشو داد بالا و گفت:چه شرطی؟!

با هیجان یه نفس عمیق کشیدم و گفتم:به شرطی که خودم بخونی؟

با تعجب نگاهم کرد.

من:باور کن وقتی خودت بخونی حسش چند برابره!

خودشو از دیوار جدا کرد و در حالی که میرفت سمت حال گفت:برو بابا!

از جام بلند شدم و رفتم دنبالش و گفتم:چرا؟باور کن خیلی خوبه انگار رفتی متیدیشن!

با خنده گفت:اولا متیدیشن نه و مدیتیشن دوما اگه بخوام ریلکس بشم خودم مدیتیشن بلدم!

رفتم جلو راهشو صد کردم و با قیافه مظلومی زل زدم تو چشماش انگشت اشاره و شستم رو گذاشتم رو همو گفتم:یه کوچولو بخون!

لپمو کشید و گفت:کوچولو نمیخواد منو امر به معروف و نهی از منکر کنی!

لب پایینمو اویزون کرد و گفتم:خودت گفتی خوشت میاد!

_:من گفتم از نماز خوندن تو خوشم میاد!

با این که بلد نبودم خودمو لوس کنم ولی با تمام توانم سعی کردم لحن لوسی به خودم بگیرم و گفتم:خب منم از نماز خوندن تو خوشم میاد!


romangram.com | @romangram_com