#دختری_که_من_باشم_پارت_128
خندیدم و گفتم:بله بله... اینو نگی چی بگی!
برام شکلک در اورد و گفت:خب چی کار کنم؟از کی یاد میگرفتم؟!
اینو که گفت باز لحنش عوض شد و دوباره رفت تو لاک افسردگیش و گفت:من نه وقت شادی کردن داشتم نه ر*ق*ص یاد گرفتن.
وقتی اینجوری حرف میزد انگار یکی قلبمو تو مشتش فشار میداد. خواستم یه چیزی بهش بگم که صدای زنگ در بلند شد از جام بلند شدم و گفتم:خودم یادت میدم!
بعد رفتم سمت در!
غذا رو گرفتم و برگشتم تو خونه آوا داشت مثلا با خودش تمیر میکرد غذا ها رو گذاشتم رو میز و گفتم:اینجوری فایده نداره پاشو ببینم .
اهنگ مورد علاقمو پلی کردم و دستشو گرفتم و بلندش کردم
فرشته ی ناز کوچولو چشمات قشنگه می دونم
دلم می خواد اینو بدونی به پای چشمات می مونم
عاشقتم همه می دونن تو قلبمی خوب می دونم
مهربونی کن عزیزم تا توی قلبت مهمونم
عسل خانوم دل تنگ شماست
عسل خانوم شیطون و بلاست
عسل خانوم خوشگل و دلبری
عسل خانوم الهی بمیرم برات
به چشم من خیره نشو پاشو زود حرفی بزن
خاطرخواهتم بانوی من به دلم یه سری بزن
برای پیدا کردن تو دنیا رو گشتم
تو عشق زیبای منی دل به تو بستم
عسل خانوم دل تنگ شماست
عسل خانوم شیطون و بلاست
عسل خانوم خوشگل و دلبری
عسل خانوم الهی بمیرم برات .......
دوتا دستاشو گرفته بودم و این طرف و اون طرف تکون میدادم.
همون طور که همراهیم میکرد با خنده گفت:خوب بلدیا!
لبخند زدم و گفتم:تو هم خوب یاد میگیری!
_:یاد کجا بود؟دستمو ول کنی دیگه نمیتونم!
romangram.com | @romangram_com