#دختری_که_من_باشم_پارت_127
من:میخوام حس مهمونی بگیری! برو منم عوض میکنم لباسمو!
_:دستشو مشت کرد و اروم زد روی سرم و گفتم:قاتی داریا!
مچ دستشو گرفتم و گفتم:برو!
_:کجا برم؟
من:تو اتاقم !
سرشو تکون داد و رفت سمت اتاق منم زنگ زدم رستوران .
از اتاق که اومد بیرون منو هم مجبور کرد که برم لباسمو عوض کنم. یه پیراهن مردونه سورمه ای با شلوار مشکی پوشیدم که باهاش ست بشم لپ تاپمو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون!
و گفتم:پاشو ببینم!
از رو مبل بلند شد یه نگاه به من کرد و لبخند زد و گفت:دو قلو های افسانه ای شدیم!
خندیدم و گفتم:اوهوم!خوبه؟
بعد دستامو باز کردم و اروم دور خودم تاب خوردم!
چشمکی زد و گفت:تنهایی بیرون نریا!
من:چرا؟
***
خندید و گفت:بچه های محل دزدن!
ابروهامو دادم بالا و گفتم:عشقتو میدزدن؟
صورتشو جمع کرد و گفت:اصل مطلبو بگیر میخواستم بگم خوب شدی نه این که عشق منی!
بینیشو کشیدم و گفتم:باشه!
من لپ تاپو باز کردم و گفتم:خب اول باید ببینیم چند مرده حلاجی!
یه اهنگ شاد گذاشتم همین که شروع کرد به حرکت دادن دستاش فهمیدم چقد وضعش خرابه ولی به روی خودم نیاوردم. نشستم رو مبل و در حالی که سعی میکردم نخندم به حرکاتش نگاه میکردم. پاهاشو یکی در میون عقب میبرد و خیلی خشک دستاشو تکون میداد گاهی وقتا واسه خالی نبودن عریضه یه قر ناقصی هم به کمر میداد.
اهنگ که تموم شد با اعتماد به نفس ایستاد و گفت:چطور بود؟
دیگه نتونستم جلوی خندم بگیرم.همون طور که میخندیدم بهش نگاه کردم و گفتم:عالی بود!
دستاشو گذاشت رو صورتشو گفت گند زدم؟
با خنده گفتم:اینجوری رو دستم میمونی دختر کی میاد تورو بگیره اخه؟
پشت چشمی نازک کرد و گفت:دلشونم بخواد!مثه ماه میر*ق*صم.
romangram.com | @romangram_com