#دختری_که_من_باشم_پارت_10

سرشو تکون داد و گفت:منم همین طور!

لقمه ها رو دهنشو میذاشت و قورت قورت اب میخورد!

خندم گرفته بود من هنوز نصفه غذامنو نخورده بودم که گفت:اخیش تموم شد! دستی کشید رو شکمش و گفت:دستت درد نکنه مهران خان واقعا که اقایی!

لبخندی تحویلش دادم و گفتم:نوش جان!

با دست زد تو صورتش و گفت:ای وای ببخشید جلو مهمون نباید تند تند غذا خورد!تورو خدا تعارف نکنیا راحت غذاتو بخور !

سرمو تکون دادم .پاهاشو تو ب*غ*لش جمع کرد و بهم خیره شد و با ذوق گفت:برای من هیچوقت مهمون نمیاد!

زیر چشمی نگاهش کردمو و گفتم:من اولیم؟

سرشو به علامت مثبت تکون داد!

خندیدم و گفتم:تو چند سالته؟

ـ:18!

خندیدم و گفتم:معلومه!

سرشو تکون داد و گفت: من عقیده دارم تو هر سنی که هستی باید سرخوش و شاد باشی و اگر نه امورات زندگیت سخت میگذره!راستی تو چند سالته؟

من:بهم چند میاد!

یه ذره نگاهم کرد و گفت:اوووممم! 27-28

من:30 سالمه!

ـ:اوهوم بهت میاد خوب ادم جا افتاده و اقایی هستی!پسرا قبل از 30 سالگی هنوز نمیشه بهشون مرد گفت از بس که بچن.

خندیدم و گفتم:خب خوبه پس من جزو اقا ها حساب میشم!

سرشو گذاشت رو زانوشو گفت:اره میشی!یه ذره به غذا خوردنم نگاه کرد و گفت:زن داری؟

سرمو به علامت منفی تکون دادم با دلخوری گفت: چرا؟

من:ندارم دیگه موقعیتش پیش نیومده!

چشاشو ریز کرد و گفت: دنبال عشقو حالی نه؟

من:منظور؟

بدون این که خجالت بکشه صداشو صاف کرد و گفت:هر شب با یه دختری!

با این حرفش غذا پرید تو گلوم!یه لیوان اب داد دستمو گفت:من باید هول کنم و بترسم تو چته؟

ابو خوردمو گفتم:از چی بترسی؟

خندید و گفت:خب از تو!

من:میترسی؟

زل زد تو چشمامو و گفت:کسی که این سوالو میپرسه یعنی انصاف حالیشه اهلشو از نااهلش میشناسه پس نباید ازش ترسید!

لبخند زدم و گفتم:من دیگه نمیخورم!

ـ:جمع کنم؟

سرمو به علامت مثبت تکون دادم!

romangram.com | @romangram_com