#دختر شیطون_پارت_21
خیلی غیر منتظره ساکمو از دستش کشیدمو با سرعت دویدم سمت پله ها .
ترلان شکه دنبالم اومد و داد زد
- نفسسسس . وایسا
یهو نفهمیدم چی شد و پام کدوم جهنم دره ای تو پله ها گیر کرد .
جیغ وحشتناکم تو جیغ ترلان گم شد و درست لحظه ای که منتظر خورد شدن بدنم بودم تو زمین و هوا ترلان گرفتم .
به حدمررررگ ترسیده بودمو حالت شوک بهم دست داده بود.
لباس ترلان و سفت گرفته بودمو تو ب*غ*لش بی حرکت نفس نفس میزدم . موهامم همه از شالم بیرون ریخته بود و جلوی دیدمو گرفته بود . لعنتی ! همین فقط کم بود .
اروم با دست لرزون موهامو پس زدم و چشمام تو یه جفت چشم عسلی قفل شد.
صورتم و صورتش فقط اندازه ی یه بند انگشت فاصله داشت . یه رنگ خاص . رگه های قهوه ایش خیلی خاصش میکرد . خیلی .
یهو به خودم اومدم . من الان تو ب*غ*ل ارررساااااااامم !!!!!!؟؟؟؟
اصلا مگه اون پایین نبود ؟، شوکه نگاش میکردم که با زمزمش حواسم جمع شد.
- به کرسی نشوندن حرفی که وسط عصبانیت زدی ارزش مردن داره !؟
دوباره با این حرفش اتیش درونم روشن شد .تمام حرفاش تو سرم ردیف شد !
یادم اومد این همونه که غرورمو خورد کرد ...
محکم پسش زدم و با نفرت زل زدم تو چشماش. هیچی رو توش نمیشد دید ! خنثی بود .
بلند شدم ساکم که چند تا پله پایین تر بود برداشتم .اصلا نفهمیدم ترلان کجا رفت . برامم دیگه مهم نبود.
بهتر ! بی دردسر میرفتم . هنوز چند قدم نرفته بودم که بازوم کشیده شد .
اونقدر محکم که احساس کردم دستم کنده شد .
برگردوندم . چشماش سرخ بود و معلوم بود عصبیه .با حرص غرید .
- کجا !؟؟
جیغ زدم
- قبرستون . به تو چه !؟
ولی کاش نمیگفتم چون همچین دستمو دنبال خودش کشید که از درد یه جیغ خفه کشیدم و بعدش بلند جیغ زدم
- وحشی ! دستمو ول کن .
همینجوری پشت سر هم تقلا میکردم و بد و بیراه میگفتم که یهو برگشت و چنان عربده کشید خفه شوووووو که گوشام سوت کشید .
با بهت به صورتش که از عصبانیت سرخ بود خیره شدم. سرم داد زد ؟
دستمو کشید تو اولین اتاق و پشتمم درو بست و خودش رفت سمت پنجره ..
یه دستش تو جیبش و یه دستشم تو موهاش کلافه تو اتاق قدم میزد ..
کلا از فریادش کپ کرده بودم ...
یهو برگشت سمتم و انگشت اشارشو به نشونه تهدید تکون داد .
- تا اخر این بازی لعنتی میمونی و ازین خونه خارج نمیشی . تحت هیچ شرایطی !به هیچ وجه .چه مامانم بود چه نبود .واسه چهار تا حرفم زود قیافه نگیر. حرف زدی پاشم وایسا عین بچه ها قهر نکن.گرفتی مطلبو !؟؟؟
هیچی نگفتم . انگار زبونشو نمیفهمیدم...
یه حالت گنگ داشتم .خیلی واسم عجیب بود . انگار از سکوت من جری تر شد و اومد جلو .تقریبا تو صورتم داد زد
@romangram_com