#دختر_ماه_پارت_90


مت:پس بپوش بریم!!!!

_کجا؟!!!!

مت:بریم کتابخونه...

_اها....

بعد اماده شدن و کلی دروغ بافتن برای بچه ها رفتیم کتابخونه....

وارد کتابخونه که شدیم..با لیا احوالپرسی کردم و ازش اجازه گرفتم که همراه مت بریم پایین که اونم گفت مشکلی نداره و میتونیم بریم..

توو زیر زمین مت گفت که کتاب پروفسور رو بهش بدم..سریع از کیفم بیرون اوردمش و به مت دادم...

مت کتاب رو گذاشت روی میز و شروع کرد به زیر لب چیزی رو زمزمه کردن...بعد چن دقیقه چشماشو باز کرد و لب زد اونا همینجان......



_چی گفتی مت؟!!!!

مت سرگردون نگام کرد و گفت

مت:اونا همینجان سوین...

وای ینی مردن و روحشون الان اینجاس..بااین فکر جیغی کشیدم و پریدم سمت مت...مت متعجب نگام کرد و گفت چته؟

_مت ینی روحشون اینجاس؟؟ینی اونا مردن؟؟

romangram.com | @romangram_com