#دختر_ماه_پارت_85
مت:به نظر من بهترین مکان برای تمرین جنگله...
_باش
مت یه تاکسی گرفت و به سمت جنگل راه افتادیم...راه رو که دیدم فهمیدم داریم میریم همون جنگل مزخرف توو خوابام...
_مت؟
مت:جانم
_من یه خوابایی میدیدم همش تو جنگل بود و یه پیرمرد همش میخواست چیزایی رو بهم نشون بده ولی از وقتی جریان رو به ساشا گفتم دیگه اون خوابا رو ندیدم..ساشا میگفت اونا میخوان ذهن منو نسبت به دوستام خراب کنن تا برم طرف اونا..
مت متفکر به حرفام گوش میداد
مت:خب چه چیزایی تو خواب میدیدی؟
_خون اشام بودن بچه ها رو اول تو خواب دیدم...گرگ دیدم..دفعه اخر هم دوتا چشم بود یکی زرد و یکی قرمز...
مت:خب ببین این خواب اخرت که راجب جفت های تو بوده که چشمای قرمز متعلق به ساشا بوده و چشمای زرد واسه چشمای اون یکی جفتته...سوین یه نصیحت بهت بکنم
_چی؟؟
مت:ببین فک نکن چون ساشا دوستمه دارم اینو میگم..هیچوقت اون گرگ رو به عنوان جفتت انتخاب نکن...
_چرا؟؟
مت:ببین اون گرگینه یه شیطانه مثل بالدازار..شاید از قبیله گرگ ها باشه ولی خیلی خبیثه ..اگه نخواستی ساشا رو انتخاب نکن ولی اون پسره رو هم انتخاب نکن..چون مثل خواهر دوست دارم اینو گفتم سوین دیگه انتخاب با خودته..
romangram.com | @romangram_com