#دختر_ماه_پارت_2
ساعت 1بود که فرهان اومد خونه و ناهار شاهانه منو خوردیم و بعد شستن ظرفا رفتم تو اتاق یکم دراز بکشم...هرکار کردم خوابم نبرد که نبرد ...حالا سر ظهر من چیکا کنم نپوکم از بیکاری...
گوشیمو برداشتم به پری خله زنگ بزنم
پریسا دوستمه و از کلاس اول باهم دوست بودیم یه جورایی مثل خواهر نداشتم و تنها دوستمه خیلی دختر خوبیه و اخلاقش کاملا برعکس منه و شیطونه منم که بداخلاق و اخمو بخاطر همین با تنها کسایی که خوبم پری و خانوادمه ...
حالا وللش اخلاق خوشگل منو بزار زنگ بزنم ببینم این خره کجاس
بوق!!
بوووق!!!بوووووق!!!
_الو ؟بله؟
_الو!!!کوفت!!کجایی یه ساعته این داره بوق میخوره
_اوه تویی که سوین خره
_بیتربیت کجایی!من حوصلم سررفته!!
_خو به من چه در شو بردار سر نره
_پرررررررری
_جون پری
romangram.com | @romangram_com