#دختر_ماه_پارت_110


ساشا:سوین

_جانم

با جانم گفتنم مطمئن بودم ساشا تعجب کرده ...جانم رو عمدی گفتم..حالا که میدونستم ساشا هم دوسم داره دلیلی واسه پنهان کردن احساسم نداشتم...

ساشا:اون روز هم بهت گفتم اصلا مقدمه چینی بلد نیستم..الان نمیدونم چجوری حرفمو بگم که باز سوتفاهم نشه برات...من..من تورو

نذاشتم حرفشو ادامه بده و گفتم

_تو منو دوس داری

ساشا باحرفم جا خورد و وایستاد...منم با لبخند رفتم روبروش وایستادم و گفتم

_منم تورو دوست دارم♡

بااین حرفم شوک اخر بهش وارد شد ولی بعد چن ثانیه چشماش برقی زدن و خوشحال منو بغل کرد و پرتم کرد بالا...از ترس کم مونده سکته بزنم...ترسیدم ساشا نتونه بگیرتم و چشمامو بستم و فاتحمو خوندم که فرو رفتم توو بغلشو عطر تنش توو بینیم پیچید..

خواست دوباره پرتم کنه بالا که جیغ زدم و گفتم

_ساشا اگه پرتم کنی خفت میکنم

خنده ای کرد و منو گذاشت زمین...

ساشا:سوین خیلی دوست دارم

خواستم جوابشو بدم و بگم من دیوونشم ولی یدفعه با نگرانی پرسید

romangram.com | @romangram_com