#دختر_ماه_پارت_102


_اومدم صداتون کنم برا ناهار

اجازه حرف دیگه ای رو بهشون ندادم و سریع رفتم طرف آشپزخونه....

___________________________________

بعد غذا خوردن خواستم برم توو اتاق دراز بکشم که مت نذاشت و گفت برم حاضر شم تا واسه تمرین بریم جنگل...گفت دیگه نمیتونیم‌حتی یه دقیقه رو هم از دست بدیم...

رفتم توو اتاق اماده شدم ولی وقتی اومدم بیرون دیدم همه حاضر و اماده منتظرن..

_همه باهم میریم؟؟

مت:اره قرار نیس دیگه برگردیم اینجا...

_پس قراره کجا بمونیم؟؟!!!

مت:میریم جنگل ممنوعه اونجا توو کلبه مایا میمونیم تا تو قدرتات رو پیدا کنی بعد میریم سرزمین خودمون.

_اها

به پروفسور و سیمور نگاه کردم و گفتم

_شما هم میاین؟؟

جان لارنس:نه دخترم ما نمیتونیم بیایم ولی امیدوارم موفق بشی و هرکاری که میدونستی ما میتونیم انجام بدیم حتما بیاین و بهمون بگیم...

لبخندی زدم و گفتم ممنون..

romangram.com | @romangram_com