#دختر_فوتبالیست_پارت_15
بعدش نگاهش رو به من دوخت.انگاري منتظر بود الان دستم رو بندازم دور گردنش و بگم بيا بريم خودم برات درس ميکنم
نسيم-شيرين جان تو خسته اي برو من مشکلشون رو حل ميکنم
بعدش يه چشمک به من زد.قربونت برم نسيم که نجاتم دادي.
من-باشه خدافظ سعيد اقا
سعيد ناراحت نگام کرد و اروم گفت خدافظ
رفتم تو اتاق و ريز خنديدم.اومده از کي بپرسه!!!يکي مثه من!!!
وقتي صداي در رو شنيدم رفتم پيش نسيم
من-فداي جيگر خودم بشم که همش به داد من ميرسه
نسيم-فدا شدن تو چه به دردم ميخوره.واسه تشکر برو لباسام رو اتو کن
من-باز به روت خنديدم
رفتم تو اشپزخونه.نسيم ترکونده بود.واسم سوپ درس کرده بود.ميدونس من عاشقشم(منم خيلي دو دارم)سوپ رو که خوردم از نسيم سراغ بهنوش رو گرفتم
نسيم-با اقاشون رفتن دَدَر...گفت تا 10-11 هم بر نميگرده
romangram.com | @romangram_com