#دختر_بوکسور_پارت_62
_ وجدان جان خفه شو
به هر سختی بود دست از جدال با وجدان بیکارم برداشتم یه نگاه به وندی کردم که داشت با لبخند بهم نگاه میکرد ..ااا نگاش کن تو رو خدا اصلا هم به روی خودش نمیاره که زده کلیمو ناقص کرده
با حالت طلبکاری ازش جدا شدم و دست به کمر عین قبلنا با حرص زل زدم بهش اونم وقتی دید من پروئم و بروم نیووردنشو تو هوا قاپیدم چیلش بازتر شد
وندی _ آخ آخ دردت اومد وانیلِ من ؟
_ صد دفعه نگفتم بهم نگو وانیل ؟ ون جان ؟ په نه په خیلی خوشحالم که زدی کلیمو برعکس کردی بچه پورو
ونداد یکی زد تو سرم و از جاش بلند شد
وندی _ پاشو پاشو بیا شامو بخوریم که بعدش من میرم نیستم
_ کجا ؟
وندی _ برمیگردم تهران تا یه مدت ؟
_ پس من چیکار کنم ؟
وندی _ هیچی مثل یه دختر خوب تمریناتو با استادت میکنی
از این حرف ونداد تعجب کردم یعنی بعد اون اتفاقم میخواد منو با این زشته تنها بزاره
_ حالت خوبه وندی ؟
وندی _ به نظرت الان من بدم ؟
romangram.com | @romangram_com