رمان دختر بوکسور

#دختر_بوکسور_پارت_6

مامان _ حرف نباشه همین که گفتم

بعد هم پشتشو کرد و با ناز و قر رفت ونداد هم نیششو باز کرد چشمم که به قیافه ی سیاه و دندونای سفیدش که افتاد.. ترکیدم از خنده

و به پشت رفتم تو آب که باعث شد ونداد برگرده تو و منم نزدیک بود خفه شم چون نیشم باز بود و حواسمم نبود یه مقدار آب رفت تو گلوم

که به بدبختی تونستم خودمو کنترل کنمو از استخر اومدم بیرون

سرخوش به سمت خونه رفتم خب بزارید قبل از اینکه وارد شم یه بیوگرافی از خونه خوشملمان بدم

خونه ی ما تو یکی از بهترین منطقه های تهران هستش با کلی دنگ و فنگ تونستیم این خونه رو پیدا کنیم که با سلیقه ی هممون جور

بود از چه لحاظ خب باشه میگم تا نمردین از فضولی ببینین چه دخمل گلیم من؟ ..

اولش اینکه یه باغ متوسط رو به رو ی ساختمون داره و یه باغ بزرگ پشت ساختمون که دارای دو محیط جدا هست و این با سلیقه ی ددی جانمان جور است بله ..

دوم اینکه یه اسخر پشت ساختمون و یکی زیر ساختمون و یکی هم درست زیر پنجره ی اتاق ونداد داره که الان منو پرت کرد توش و این به سلیقه ی ونداد خله میاد

سوم اینکه یه باشگاه کامل هم در کنار استخر پائین داره که خودم به شخصه عاشقشم و همه تمرینامو اونجا انجام میدم

چهارم اینکه خود ساختمون به سبک مدرن و امروزی هست و دوبلکسه که به سلیقه ی مامی جانمان میاد و اون اینطوری دوست داره

با سر و وضع ضایع از پله های ورودی ساختمون بالا رفتم و جلو در ورودی مکث کردم بعد از دقایقی وارد شدم همین که وارد میشی یه

راهرو تقریبا بزرگ رو به رو هست که باعث میشه حال رو از قسمت آشپزخونه و اتاقایی که پائین هست جدا کنه بعد از راهرو سمت چپ

یه حال بزرگ هست که به سلیقه ی مامی تزئین شده و از دو رنگ قرمز و مشکی گوشه ی حال هم یه بار تقریبا کوچیک هست


romangram.com | @romangram_com